سنگ صبور

سلام دوستان این ادرس وبلاگ جدیدمه بهم سر بزنید امیدوارم خوشتون بیاد اگه مایل بودید لینکم کنید.

                                        begoochibegam.loxblog.com

نوشته شده در چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:59 توسط عطیه| |

جوانی عارفی را دید که سبزی ونمک همی خورد .

به او گفت : ای بنده خدا از دنیا به همین خوشنود شدی ؟

 عارف گفت : می خواهی کسی را به تو نشان دهم  که به بدتر از این راضی گشته است ؟

جوان با تعجب گفت بلی .

عارف گفت : آن که به دنیا در مقابل آخرت راضی گشته است ...

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:4 توسط عطیه| |

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید می گویند که فردا مرا به زمین

می فرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا

بروم؟ خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته ام

او در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود.

کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و

شادی کاری ندارم.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد

تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که

زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه

ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد

خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟

و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار

هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی

می کنند؛ چه کسی از من محافظت خواهد کرد.

خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم

تمام شود.

کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین

خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت

خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم.

در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک

می دانست که بزودی باید سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامی از

خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من

بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیت ندارد ولی

می توانی او را مادر صدا کنی ...

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط عطیه| |

خداوندبه فرشتگان عقل دادبدون شهوت حیوانات راشهوت دادبدون عقل وانسان راشهوت دادباعقل هرانسانی عقلش به شهوتش غلبه کندبهترازفرشتگان است وهرانسانی شهوتش برعقلش غلبه کندبدترازحیوانات است-خدایاکسی راکه قسمت دیگریست سرراهمان قرارنده تاشبهای دلتنگیش برای ماباشدوروزهای خوشش برای دیگری -خدایاانگونه زنده ام بدارکه نشکند دلی از زنده بودنم وان گونه بمیران به وجدنیایدکسی ازنبودنم
 
:
:

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:2 توسط عطیه| |

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 23:1 توسط عطیه| |

 




 


 


 

 



 

 


 


 


 


 


 





 


 

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 22:43 توسط عطیه| |

 





 


خانمی بعد از ساعت‌ها کار، دفتر کارش را ترک میکند؛ او کودکی را می‌بیند که کنار جاده

 

ایستاده و در حال گریه کردن است. این خانم دلش به حال کودک می‌سوزد، بنابراین از او

 

دلیل گریه‌اش را می‌پرسد. کودک توضیح می‌دهد که گم شده و از خانم می‌خواهد که او را به

 

خانه‌اش برساند و کاغذی را به او می‌دهد که آدرس خانه‌اش روی آن نوشته شده بود زن که

 

فرد مهربانی بوده، تصمیم می‌گیرد کودک را به خانه‌اش برساند؛ بدون اینکه به چیزی

 

مشکوک شود.

 

وقتی به خانه می‌رسند، زن زنگ در را می‌فشارد اما دچار برق‌گرفتگی شده و بیهوش

 

می‌شود. فردا صبح وقتی به هوش می‌آید، می‌بیند که در خانه‌ای خالی روی زمین افتاده است،

 

او حتی متجاوزان را ندیده بود !

 

توصيه ميشود هیچ‌وقت کودکی را به مکانی که می‌گوید، نرسانید و در صورت اصرار و

 

التماس او، او را به ایستگاه پلیس تحویل دهید.

 

بهترین کار در حق بچه‌های گمشده، تحویل به ایستگاه پلیس است.

 

لطفا این مطلب را به اطلاع همه برسانید. اطلاع رسانی این پست حتی برای هزاران بار،

 

 

بهتر از وقوع یک فاجعه دیگراست.



!خیلی ناراحت‌کننده است که امروز نمیتونیم حتی به بچه‌ها کمک کنیم!

 

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:30 توسط عطیه| |





دروغبعدا” باهات تماس می گیرم

 

معنی: دیگه هیچ وقت منو نمی بینی

 

دروغ: تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم

 

معنی: تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار

 

دروغ: اون دختر هیچ تیریپی با من نداره – ما فقط دوست معمولی هستیم

معنی: عاشقشم

 

دروغ: من ترو برای وجود خودت دوست دارم

معنی: من فقط دنبال سکس هستم

 

دروغ: آخر این هفته با دوستام داریم میریم کوه

 

معنی: داریم میریم دختر بازی.

 

دروغ: می تونی ۵ هزار تومن بهم قرض بدی؟ تا آخر هفته بهت برمیگردونم

 

معنی: پولتو ببوس و باهاش خداحافظی کن.

 

این هم شاید بزرگترین دروغی باشد که تا بحال گفته شده:

 

دروغ: قول میدم تا زمانیکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداری کنم

 

معنی: ازت میخوام لباسامو بشوری، خونمو تمیز کنی، غذا برام بپزی، وقتی مریض میشم ازم پرستاری کنی، از بچه هام مراقبت کنی، به دوستام و خـانوادم سـرویـس بدی . هر وقت بخوام میـرم با دوسـتــام و دخـتـرای دیـگـه گـردش، هیچوقت پول بـهت    نمی دم و هیچ کلمه خوشـحال کنـنده ای بـهت نخواهم گفت و هیچ کاری که برای تو جالب باشه انجام نخواهم داد!

اگر به شما هم دروغی گفته شده است، می توانید آنرا در بخش نظرات ذکر کنید.

نوشته شده در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10:25 توسط عطیه| |

 

سلام بچه ها خوبید

بازم از نظر های بیشمارتون تشکر میکنم.تسکین دهنده غمم میشن

راحت تر میتونم تحمل کنم دوریشو

میدونید بعضی وقتا تو خلوته سرده شبونه 

موقعه های که همه خوابن 

تو فکر این میرم که کی میشه ببینمش 

اههههههه (دوست دارم فقط ساعت ها بینمش موقع های که داره راه میره با موقه سکوتش یا فکر کردنش)

یعنی میشه اخه 

چی میگم دیگه انگاری دیونم 

انقده دوری کشیدم 

پیره پیرم

یعنی میشه.................

کی میشه لحظه های سرد دوری رو تموم کنم

یعنی میرسه لحظه ای که شونه به شونش راه برم رو ببینم

یا اینکه فرشته من تو این  راه منو تنها میذاره و پر میکشه.ولی باز امید دارم

اخ ای خدا ، خدا جونم جمعه جمعه گردن بنده انتظار دوریش رو میکشم با خودم

هفته ها رو میشمورم

تا به هفته ای برسه که دیگه درسی نباشه دیگه کار کردنی نباشه.

نمی دونم تو این غبار بی کسی چقد باید انتظار دوری شو بکشم

یه بار دیدن اون برای یک سال تسکینم میده یه سال یاده اون لحظه نگاهش ای رضای خسته رو اروم میکنه 

....

فقط خدا به داده این دله تنهای غریبم برسه

اگه اون دیدارمون دیداره اخر باشه

اگه

.

اگه

.

اگه

.

اگه فرشته بخت فرشته نازنین منو ببره

اگه عاقبت

دستم به دسته کوچیکش نرسه

اگه بخت با من یار نباشه همه برنامه هام طباه بشه.

اگرکه  صحم من از عاشقی

تا ابد تنهای باشه

.

.

.

وای نرسه روزی جفت نشیم

نرسه تو این صحرای بی کسی تو این سرایه بی نفسی

توانم تموم بشه

نرسه نفسی برای حیاتم

دیگه اون لحظه ، لحظه ی مرگه منه .حداقل الان امیدی دارم .

.

 

خدا شاهده که چقدر غم اه مصیبت  کشیدم از این بیشتر منصفانه نیست

اگه از این بیشتر بشه مصیبتام 

واقعا بین بنده هاش فرق گذاشته

شاید

دسته ی ما عاشقا دسته غم زده هاست.

.

.

.

یا غمکدیست دور از دنیای ادما

چه غمکدی زیبایست دوری از هر گونه شهوت

دوری از نامردی

پر از ، ازخود گذشتگی

تو این دنیا هیچ کس به فکره خودش نیست

تو دنیا ما برای چیزای فانی (شهوت)دروغی گفته نمیشه

فک نکنم تو این دنیای یه رنگی دروغی باشه

 

 

نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت 15:33 توسط عطیه| |

 از عجایب عشق این است:

تنها همان اغوشی ارامت میکند
که دلت را به درد می اورد.



نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:58 توسط عطیه| |


Power By: LoxBlog.Com